سایت رسمی افسانه ی جومونگ

 
 
  صفحه نخست   |   خلاصه قسمت   |   تصاویر  |      تماس با ما |   امپراطور بادها   |   دانلود فیلم  |      فایلهای فلش   |   کلیپ ها   |   سانسورها   
منوی اصلی
 

 
 نظر سنجی
 

 

 
کاربران انلاین
 

 

 
آمار بازدید
 

 

 
هوای مشهد
 
 

 

 
تبلیغات سایت
 
 
 

گالری تصاویر بازیگران

 

  چهارشنبه، 28 اسفند ماه ، 1387
تماس با ما
ادامه اين مطلب 0 بار بازديد شده
 

خلاصه ی قسمت  30 سریال افسانه ی جومونگ

 

  پادشاه یه ضد حال اساسی به دائه سو و یونگ پو زدو ملکه هم بیرون دل تو دلش نیست که نکنه شاه دردونه اش رو هاپولی کنه

دائه سو میاد بیرون از مامی اش معذرت خواهی میکنه که باعث نگرانی اش شده

جومانگ که بچه مثبت بودن اذیتش میکنه به شاه میگه من روم نمیشه داداشام زیر د ستم باشن ، شاه هم میگه من از این کار هدف دارم چون ما باید در این جنگ برنده بشیم و من قدرتم رو حفظ کنم وگرنه این ملکه ورپریده و فک و فامیلاش منو قورتم میدن!


ملکه که جلسه مارمولک ها رو در یه موقعیتهای اینطوری سریعا تشکیل میده به دائه سو میگه مادر نری جنگ ها خودتو دستی دستی بندازی تو هچل ،دائه سو هم میگه من باید تو این جنگ این خفت و خواری روکه به وجود اومد درستش کنم

نخست وزیر هم به دائه سو دلداری میده و مثل پدر بزرگ ها نصیحتش میکنه و میگه صبور باش و روز ما هم میاد واز این نصیحت های اجداد مآبانه!



جومانگ هم که دل تو دلش نیست شده رییس پیشاهنگ لشکر ، به افرادش نگاه میکنه و اونا رو واسه جنگ تشویق میکنه



یونگ پو که جهت باد رو سمت برادرش دائه سو تشخیص میده ، میدوه میره پیش شاهزاده و میگه چیکار کنیم؟

دائه سو هم میگه ها چته؟ تو که تا چند روز پیش بکشن میزدی و بالا مینداختی که میخوام برم جنگ ؟والله من از دست تو یکی از بس گندکاری کردی خسته شدم ، بشین بذار نقشمو بکشم ، ما میریم جنگ باهاشون!



و دوتایی میرن تمرین کردن جومانگ و ارتشش رو ببین و دائه سو میگه رودروایسی نکنی ها هر کاری داشتی به ما بگو درضمن نقشه حمله ات رو هم واسه ما رو کن



ماری از جومانگ میخواد نقشه رو واسه دائه سو رو نکنه چون اون با فرماندار هیون تو دستش توی یه کاسه است و ممکنه دردسر درست کنه


 

اوتا و باباش برمیگردن بویو تا به سونهوا کمک کنن..باباش به سونهوا میگه فکر نکنی حالش خوب شده ها ؟ نه این واسه خاطر تو اومده !

سو واسه نجات جونش از اوتا تشکر میکنه و اوتا به سو میگه من باید تشکر کنم که یه همچین فرصتی جور شد تا بتونم جونت رو نجات بدم!

 

وزیر به شاه درباره کشورهای هم مرز و نیرو ها و وضعیت کشور توضیح میده که یون تابال از راه میرسه و میگه بذارین نیاز ارتشتون رو ما براورده کنیم


 

شاه قبول میکنه که همون وقت برادر ملکه میگه هر چقدر هم که گروه یونتابال وضعش خوب باشه نیمتونه جواب شکم های گرسنه این همه سرباز رو بده

سو که تا الان ساکت مونده میگه من از خیلی وقت قبل جومانگ بهم گفته بود میخواد بره جنگ وخودم رو اماه کرده بودم شما نگران نباش

شاه به کارگاه فلزات سر میزنه که بهش میگن از زمانی که اهنگرهای هان فرار کردند و چیز ی هم به ما یاد ندادند شمشیر نساختیم


 

جومانگ میگه که موپالمو تونسته اون شمشیر رو بسازه و شاه هم احظارش میکنه اه از نهاد بی ذات دائه سو بالا میاد



 

ارتش تشکیل شده تمرین میکنند و شاه از اونا د یدن میکنه و تاکید میکنه کسایی رو بفرستن جنگ که جنگیدن رو بلد باشن و قنداقی ها برن تو ننی



فرمانده ها اوضاع رو بررسی میکنن و استراتژی های اولیه شکل میگیره


حتی یوهوا هم تیر و وسایل جنگی درست میکنه ...جومانگ میاد دیدنش که یوهوا یاد خاطراتش با هائه موسو میفته و میگه وقتی تو رو میبینم انگا ر اونو میبینیم(واقعا شباهتشون خیره کننده ست!)


 

سو واسه گزارش به جومانگ میاد قصر که دائه سو میبیندش و یادش به اون شبی که جومانگ بغلش کرد میفته

 


سو به جومانگ اطمینان میده که از لحاظ غذا و وسایل جنگی مشکل نیست اما جومانگ از لحاظ نیرو و اسب کمبود داره اوتا بهش میگه گروهی هست که صحرانشینن و اسب سواریشون عالیه



دائه سو نامه ای مینویسه و گیرنده هم که معلومه کیه


 

تو نامه مشخص میکنه که جنگ حتمیه و ما داریم میام!سولان هم که نگران ازدواجشه و خودش رو واسه بابا لوس میکنه اما باباش جواب جالبی میده میگه بذار جنگ که تموم شد بساط ا زدواج شما دو تا رو راه میندازیم!!!!!!


 

رییس قبیله ای که با گیه رو همرزند و میخواست اوتا رو بکشه برای تلافی و ضربه به سو میره به قصر هیون تو و میگه تو میدونی که این یون تابال خائنه و میخواد به بویو کمک کنه؟ تو اراد ه کنی من میرم لشکر میارم واست

فرماندار هم میگه اخه تو لشکر داری؟ دو تا ادم هم شد لشکر ؟ حالا هر وفت کارت داشتم صدات میکنم

کاهنای قصر هم جادوگری که قبلا توی شهر معرکه میگرفت رو دستگیر میکنن تا زبونشو ببرن!!! ولی ملکه سر میرسه و نجاتش میده و به کاهن بزرگ میگه باید از این طور ادم ها که روی مردم نفوذ دارن استفاده کنی تا نظر مردم رو علیه شاه جلب کنن

 

موپالمو برمیگرده قصر شاه میره کارگاه و بهش میگه موپالمو خدا نکشتت، تو اگه نبودی ما تا حالا مرده بودیم زودتر بساز این شمشیرهارو

 یون تابال از توطئه رییس قبیله باخبر میشه

جومانگ که میخواد واسه معامله با قوم صحرانشینه بره ، به سو اطلاع میده و سو هم باهاش میره

شب با هم خلوت میکنن و جومانگ جریان اینکه هائه موسو پدرش بوده و اونممیخواد به خاطر باباش پناهنده ها رو نجات بده و سرزمینشون رو پس بگیره براش میگه

 

فکر بد نکنین چون اوتا مراقبشونه و داره گوش میده...



فردا راه میفتن وجومانگ با رییس گروه صحبت میکنه و میگه شما واسه مابجنگین من بهتون زمین میدم ، طرف قبول ننمیکنه ، سو میگه بذار خودم برم حرف بزنم تو بلد نیستی

سو و ریییس به توافق میرسن و قرار میشه اون گروهه هم اسب بدن و هم نیرو



یومیول پارچه ای با نقش پرنده سه پا اماده میکنه و برای جومانگ میفرسته تا ازش محافظت کنه!!!!


سو و سویونگ وجومانگ نقشه طرز حمله رو میکشن و قرار میشه قبل از نیروی اصلی یه سپاه وارد دره مار بشه و جلوی متحد شدن دشمن رو باهم بگیره

 

 نا رو به دائه سو نقشه حمله رو خبر میده و اونم میگه پاشو برو همین ه ارو به حاکم هیون تو بگو

نارو میگه همین جا منو بکش ولی نخواه به کشور خیانت کنم

دائه سو میگه پاشوبرو بابا طوری نمیشه

اونم به حاکم هیون تو خبر میده

شاه دستور حمله رو میده و

سو در شهر به رفتن جومانگ که طلایه دار لشکره نگاه میکنه

و جومانگ هم طبق معمول جو میگیردش


 

  فروردبن ماه ، 1388
تماس با ما
 
تبلیغات
 

 

 

آمار کاربران
     
تبلیغات
 
 
 
پشتیبانی آنلاین
 


وضعيت ياهو وضعيت ياهو

 
 خلاصه ی قسمت ها
 

قسمت دوازدهم 12

قسمت سیزدهم 13

قسمت چهاردهم 14

قسمت پانزدهم 15

قسمت شانزدهم 16

قسمت هفدهم 17

قسمت هجدهم 18

قسمت نوزدهم 19

قسمت بیستم 20

قسمت بیست و یکم 21

قسمت بیست و دوم 22

قسمت بیست و سوم 23

قسمت بیست و چهارم 24

قسمت بیست و پنجم 25

قسمت بیست و ششم 26

قسمت بیست و هفتم 27

قسمت بیست و هشتم 28

قسمت بیست و نهم 29

قسمت سی ام 30

قسمت سی و یکم 31

قسمت سی و دوم 32

قسمت سی و سوم 33

قسمت سی و چهارم 34

قسمت سی و پنجم 35

قسمت سی و ششم 36

قسمت سی و هفتم 37

قسمت سی و هشتم 38

قسمت سی و نهم 39

قسمت چهلم 40

قسمت چهل و یکم 41

قسمت چهل و دوم 42

قسمت چهل و سوم 43

قسمت چهل و چهارم 44

قسمت چهل و پنجم 45

قسمت چهل و ششم 46

قسمت چهل و هفتم 47

قسمت چهل و هشتم 48

قسمت پنجاهم 50

قسمت پنجاه و یکم 51

قسمت پنجاه و دوم 52

قسمت پنجاه و سوم 53

قسمت پنجاه و چهارم 54

قسمت پنجاه و پنجم 55

 
جدیدترین بخشها
   
تبلیغات 4
 
 
 
لینک دوستان
 
 

 

 

     1386-1387 کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به سایت حامد خسروی می باشد.

POWERED & HOSTED BY jumong.ws

2008 - 2009 hamed khosravi site  (nimcat.net ).